غلط های زیادی
وقتی هر گوشه این شهر پر تزریقی و معتاد
وقتی شاعر سیاست به مسافر کشی افتاد
وقتی باتوم و کشیده زده تو غرور مردم
وقتی ضجه شکنجه توی این همه صدا گم
وقتی پرونده بره زیر دستای یه گرگه
جایی که چرا و اما غلطی خیلی بزرگه
وقتی کودک خیابون نصفه شب آدامس به دسته
اونکه مسـﺋول و مدیره یا خُماره , یا که مسته
دختر فراری هر شب وقتی تو تخت جدیده
روی موهاش حتی رنگ گل سر رو هم ندیده
وقتی که گلیم تصمیم قد پای من و ما نیست
وقتی حرف، حرفِ یه فرده حرف، حرف اِجتما نیست
وقتی مزه تن تو باب دندون سیاست
جاﺋیکه شعر جدیدت دردسر ساز می شه واست
از دو تا چشمای آبیت شعر گفتن خنده داره
توی شهری که غم نون اشک مردُ در میاره
شعر از شاهکار